Artur Carter

0 %
نیما رحیمی
مربی توسعه کسب و کار و تحول دیجیتال
  • مهندسی فناوری اطلاعات، دانشگاه علم و صنعت ایران
  • MBA دانشگاه تهران
  • DBA دانشگاه امیرکبیر
  • دارای پروانه مشاوره مدیریت و آموزش در توسعه کسب و کار
  • عضو کمیسیون مشاوران سازمان نظام صنفی، رایانه ای استان تهران
  • عضو اتاق بازرگانی تهران
  • مترجم کتاب بازی بلند مدت (نشر هورمزد)

کالبدشکافی مدل‌های کسب‌وکار AI+SaaS: نقشه راه گذار از پارادایم سنتی

۱۵ مهر ۱۴۰۴

مکینزی (McKinsey & Company)، یکی از شرکت‌های پیشرو در مشاوره مدیریت، در سپتامبر ۲۰۲۵ گزارشی جامع با عنوان ارتقای مدل‌های کسب‌وکار نرم‌افزار برای شکوفایی در عصر هوش مصنوعی منتشر کرد. این تحلیل که بر اساس بررسی مدل‌های قیمت‌گذاری ۱۵۰ فروشنده جهانی و گفتگو با بیش از ۵۰ شرکت فعال در حوزه عرضه محصولات هوش مصنوعی ارائه شده، به چالش‌ها و استراتژی‌های کلیدی برای گذار از مدل‌های سنتی به مدل‌های نوین در عصر AI+SaaS اشاره می کند. در مطلب پیش رو سعی کردم، با تکیه بر داده‌ها و بینش‌های ارائه‌شده در این گزارش معتبر، به کالبدشکافی این تحول بنیادین بپردازم.

بازتعریف نرم‌افزار در پارادایم جدید

عصر جدیدی در صنعت نرم‌افزار آغاز شده است که در آن هوش مصنوعی (AI) ماهیت بنیادین محصولات دیجیتال را دگرگون کرده است. AI در حال تبدیل نرم‌افزار از یک ابزار که کار را تسهیل می‌کند به یک پلتفرم هوشمند است که کار را مستقیماً انجام و ارکستره می‌کند. این تحول، که از آن با عنوان AI+SaaS یاد می‌شود، هوشمندی و اتوماسیون هوش مصنوعی را با مقیاس‌پذیری نرم‌افزارهای ابری ترکیب می‌کند. پتانسیل اقتصادی این گذار عظیم است؛ تحقیقات پیشین مک‌کینزی نشان می‌دهد که هوش مصنوعی می‌تواند تا ۴.۴ تریلیون دلار ارزش اقتصادی جدید از طریق افزایش بهره‌وری ایجاد کند.

شواهد این شتاب‌گیری کاملاً مشهود است. در سال ۲۰۲۴، تنها ۳۳ درصد از شرکت‌ها تأثیر بهره‌وری در مقیاس بالا یا بازگشت مالی ملموس از AI را گزارش کرده بودند. این رقم در سال ۲۰۲۵ به ۴۶ درصد جهش کرده است. با این حال، با وجود این رشد انفجاری – هزینه‌کرد سازمانی برای اپلیکیشن‌های AI در سال گذشته هشت برابر شده و به نزدیک ۵ میلیارد دلار رسیده است – این مبلغ هنوز کمتر از ۱ درصد کل هزینه‌های نرم‌افزاری را تشکیل می‌دهد. این آمار نشان‌دهنده یک چالش اساسی است: شرکت‌ها با وجود سرمایه‌گذاری سنگین، هنوز در کسب درآمد مؤثر (Monetization) از این فناوری با ابهام روبرو هستند. این مقاله به کالبدشکافی چالش‌های موجود و ترسیم یک نقشه راه استراتژیک برای طراحی مدل‌های کسب‌وکار موفق در این دوران جدید می‌پردازد.

پارادوکس کسب درآمد از AI؛ چرا مدل‌های فعلی شکست می‌خورند؟

با وجود اشتیاق بازار، تلاش‌های اولیه برای کسب درآمد از قابلیت‌های AI با سه مانع سیستماتیک و تکرارشونده مواجه شده‌اند:

۱. شکاف در اثبات ارزش (Value Communication & Realization): بسیاری از فروشندگان AI موارد استفاده بالقوه را برجسته می‌کنند، اما تنها ۳۰ درصد از آن‌ها توانسته‌اند بازگشت سرمایه (ROI) کمی و دلاری را در پیاده‌سازی‌های واقعی به مشتریان اثبات کنند. این ابهام باعث تردید خریداران می‌شود. از طرفی، شرکت‌ها با افزایش هزینه‌ها مواجه‌اند؛ فعال‌سازی AI در کل پشته فناوری خدمات مشتری یک سازمان می‌تواند قیمت تمام‌شده را ۶۰ تا ۸۰ درصد افزایش دهد. این در حالی است که مدیران کسب‌وکار هنوز قادر به کاهش متناظر در هزینه‌های نیروی انسانی نیستند.

۲. بحران پیش‌بینی‌پذیری قیمت (Price Predictability): مدل‌های قیمت‌گذاری مبتنی بر مصرف فعلی، اغلب پیچیده و غیرشفاف هستند. این عدم قطعیت یک مانع بزرگ برای بودجه‌بندی در سازمان‌های بزرگ است. به گفته مدیر مالی یک شرکت Fortune 500: «اینکه هیچ تصوری از هزینه‌های AI در فصل آینده ندارم، بسیار ناامیدکننده است. واحدهای کسب‌وکار من هیچ پیش‌بینی از میزان مصرف خود ندارند و این هزینه‌ها بین ده‌ها فروشنده نرم‌افزار پخش شده است».

۳. پرتگاه پذیرش پس از فاز آزمایشی (Post-Pilot Adoption): بسیاری از پروژه‌های آزمایشی (Pilot) موفق، به دلیل سرمایه‌گذاری ناکافی در مدیریت تغییر، هرگز به مقیاس کامل نمی‌رسند. یک قانون طلایی و حیاتی در این زمینه وجود دارد: به ازای هر ۱ دلاری که برای توسعه مدل AI هزینه می‌شود، باید ۳ دلار برای مدیریت تغییر (شامل آموزش کاربران، مهندسی پیاده‌سازی و نظارت بر عملکرد) سرمایه‌گذاری کرد.

الزام استراتژیک جدید؛ حرکت به سمت مدل‌های مبتنی بر مصرف

در عصری که ارزش توسط «کار انجام‌شده توسط AI» تولید می‌شود و نه لزوماً «تعداد کاربران انسانی»، مدل اشتراک به ازای هر کاربر (per-user subscription) کارایی خود را از دست می‌دهد. مدل‌های مبتنی بر مصرف (Consumption-based) یک راه‌حل طبیعی هستند زیرا هزینه را مستقیماً به ارزش تولیدشده گره می‌زنند. این گذار نه تنها یک انتخاب، بلکه یک ضرورت است که توسط استارتاپ‌های نوظهور (AI Natives) به بازار تحمیل شده است. آمارها این روند را تأیید می‌کنند:

  • ۷۸ درصد از شرکت‌های نرم‌افزاری قدیمی (Incumbents) هنوز بر مدل «به ازای هر کاربر» تکیه دارند.
  • در مقابل، ۴۴ درصد از شرکت‌های نوظهور AI، به سمت مدل‌های «هزینه ثابت پلتفرم» (Flat rate/platform fee) حرکت کرده‌اند که از تعداد کاربران مستقل است.

این آمار نشان می‌دهد که رهبران آینده بازار، آن‌هایی هستند که زودتر از دیگران خود را با این پارادایم جدید وفق دهند.

چارچوب طراحی استراتژی قیمت‌گذاری در عصر AI+SaaS

طراحی یک مدل قیمت‌گذاری موفق نیازمند پاسخگویی دقیق به چهار پرسش بنیادین است:

۱. مدل قیمت‌گذاری (Pricing Model): از اشتراکی تا انعطاف‌پذیری ترکیبی

مدل‌های ترکیبی (Hybrid) نقطه شروع بسیاری از شرکت‌ها هستند که در آن یک اشتراک پایه با یک جزء مصرفی ترکیب می‌شود:

  • بسته‌های مصرفی (Buckets for usage): مشتری یک اشتراک با حجم مشخصی از اعتبار (مثلاً ۵۰۰ تا ۵۰۰۰ اعتبار در HubSpot) دریافت می‌کند و پس از اتمام آن، بسته‌های اضافی می‌خرد.
  • ظرفیت محدود (Metered throughput): هزینه به ازای هر کاربر است اما با سقف استفاده روزانه یا ماهانه. در صورت عبور از سقف، کاربر به مدل‌های AI ضعیف‌تر منتقل می‌شود، مانند آنچه در پلن‌های ChatGPT Business دیده می‌شود.

همچنین، باید توجه داشت که قابلیت‌های پیشرفته به سرعت تبدیل به استاندارد می‌شوند. برای مثال، قابلیت خلاصه‌سازی جلسات در Zoom در ابتدا یک افزونه پولی بود، اما اکنون در تمام پلن‌های پولی گنجانده شده است.

۲. واحد سنجش (Pricing Meter): همسو کردن قیمت با ارزش واقعی

انتخاب واحدی که بر اساس آن هزینه دریافت می‌شود، حیاتی‌ترین تصمیم است. بهترین واحدها، آن‌هایی هستند که به «نتیجه کسب‌وکار» نزدیک‌ترند، نه «میزان تلاش».

  • مبتنی بر فعالیت (Activity Consumption): این مدل با ۴۰٪ استفاده در میان شرکت‌های نوظهور AI، محبوب‌ترین گزینه است (در مقابل تنها ۱۷٪ در شرکت‌های قدیمی). مثال‌ها شامل هزینه «به ازای هر مکالمه» (Salesforce) یا «به ازای هر تصویر تولید شده» است.
  • مبتنی بر نتیجه (Outcome-based): این مدل ایده‌آل اما پیاده‌سازی آن بسیار پیچیده است. نیازمند تعریف دقیق و قابل اندازه‌گیری «موفقیت» است. شرکت Zendesk برای ارائه مدل ۱.۵ دلاری به ازای «هر تیکت پشتیبانی موفق حل‌شده توسط AI»، ماه‌ها آزمایش انجام داد و یک فلوچارت ۷ مرحله‌ای برای تأیید موفقیت طراحی کرد. جالب است بدانید در یک شرکت دیگر، ۹۰ درصد مشتریان مدل ساده‌تر مبتنی بر فعالیت را به مدل پیچیده مبتنی بر نتیجه ترجیح دادند.

۳. مقیاس‌پذیری (Scaling): مهندسی رشد و پیش‌بینی‌پذیری

نحوه تغییر قیمت با افزایش مصرف، رفتار مشتری را شکل می‌دهد. علاوه بر مدل‌های استاندارد (تخفیف حجمی، پله‌ای)، ارائه برنامه‌های خرید منعطف ضروری است. طبق نظرسنجی‌ها، ۶۵ درصد خریداران امکان جابجایی اعتبار بین محصولات مختلف (Fungibility) را بسیار مهم می‌دانند. همچنین، حرکت به سمت مکانیسم‌های منصفانه برای مصرف مازاد مانند “true forward” (که در آن مصرف مازاد در یک دوره، تعهد دوره بعد را تنظیم می‌کند) و بازنگری مکرر قراردادهای سازمانی (هر ۶ تا ۱۲ ماه به جای هر ۳ تا ۵ سال) به اعتمادسازی کمک می‌کند.

۴. سطح قیمت (Price Levels): ناوبری در میان روندهای متضاد

قیمت‌گذاری در بازاری که هزینه زیرساخت (LLM) سالانه بیش از ۸۰ درصد کاهش می‌یابد اما پیچیدگی وظایف AI در حال افزایش است ، یک چالش بزرگ است. یک مطالعه موردی درخشان در این زمینه، شرکت Adobe است:

  1. فاز اول: قابلیت‌های AI به صورت رایگان در اشتراک موجود گنجانده شد.
  2. فاز دوم: برای کاربران پرمصرف، امکان خرید بسته‌های اعتبار اضافی (۵ دلار برای ۱۰۰ اعتبار) فراهم شد.
  3. فاز سوم: با بلوغ محصول، AI به عنوان یک SKU جداگانه با پلن‌های قیمتی مختلف (۱۰ تا ۲۰۰ دلار برای ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰۰ اعتبار) عرضه شد. نتیجه: این استراتژی تکاملی، در سه‌ماهه اول ۲۰۲۵ به ۱۲۵ میلیون دلار درآمد از محصولات مستقل AI منجر شد و پیش‌بینی می‌شود این رقم تا پایان سال دو برابر شود. این یک درس کلیدی است: تنها ۱۶ درصد از شرکت‌های قدیمی SaaS محصولات AI مستقل عرضه کرده‌اند، اما همین گروه کوچک ۲ تا ۳ برابر جذب مشتری و درآمد بیشتری را گزارش کرده‌اند.
انواع مدل قیمت‌گذاری مصرفی برای AI+SaaS (نرم‌افزار به عنوان سرویس)، بر اساس بهترین تناسب
انواع مدل قیمت‌گذاری برای مدل AI+SaaS (نرم‌افزار به عنوان سرویس + هوش مصنوعی)، بر اساس بهترین تناسب

فراتر از قیمت‌گذاری؛ تحول سازمانی یک ضرورت است

این تغییر یک تمرین قیمت‌گذاری نیست، بلکه یک تحول کامل در مدل عملیاتی سازمان است که تمام بخش‌ها را درگیر می‌کند:

  • فروش و بازاریابی (Go-to-Market): نقش مدیر فروش از «شکارچی قرارداد» به «راهبر مشتری» (Quarterback) تغییر می‌کند که مسئول کل سفر مشتری از فروش تا مصرف و رشد است. مدل‌های جبران خدمات باید از کمیسیون‌های بزرگ اولیه به سمت پاداش‌دهی بر اساس مصرف واقعی مشتری حرکت کنند.
  • محصول، IT و صورتحساب (Product, IT, & Billing): زیرساخت‌های فنی باید برای ارائه داده‌های مصرف لحظه‌ای به مشتریان و تیم‌های داخلی بازطراحی شوند. سیستم‌های صورتحساب باید بتوانند فرآیندهای پیچیده تبدیل مصرف به هزینه و شناسایی درآمد را مدیریت کنند.
  • مالی و روابط با سرمایه‌گذاران (Finance & IR): معیارهای سنتی مانند ARR دیگر کافی نیستند. شرکت‌ها باید شاخص‌های جدیدی مانند «رشد درآمد گروهی مشتریان» (Cohort Revenue Growth) را رصد کنند و یک روایت شفاف برای سرمایه‌گذاران در مورد شاخص‌های پیشرو رشد بلندمدت ارائه دهند.

بقا در گرو تطبیق سریع

عصر AI+SaaS در حال شکل‌دهی به ابر چرخه بعدی در صنعت نرم‌افزار است. موفقیت در این دوران کمتر به یافتن یک مدل بی‌نقص از ابتدا و بیشتر به توانایی آزمایش سریع، یادگیری از مشتریان واقعی، و تکرار بی‌وقفه بستگی دارد. سازمان‌هایی که بتوانند قیمت‌گذاری خود را با ارزش واقعی مشتری همسو کرده و کل مدل عملیاتی خود را برای پشتیبانی از این همسویی بازطراحی کنند، نه تنها زنده خواهند ماند، بلکه رهبران بلامنازع این فرصت عظیم و تحول‌آفرین خواهند بود.

ارسال شده در تحول دیجیتال, هوش مصنوعی
نوشتن دیدگاه
کلیه حقوق محفوظ است.
طراحی و توسعه توسط: دیجینگ